هالیوود شهر مرتفع و گرانقیمت در ایالت کالیفرنیا و مشرف بر شهر لس آنجلس است.
این مجتمع بزرگ فیلمسازی در یک قرن اخیر مهترین پایگاه تبلیغاتی شرکت های فیلمسازی برای تبلیغ فرهنگ آمریکایی بوده است.
تهیه کنندگان و برخی فیلمسازان سرشناس آمریکایی و اروپایی نیز با ساخت آثار پرهزینه ( یبگ پروداکشن ) (1) همواره سعی دارند به نوعی شکوه و عظمت غرب را به رخ دیگر ممالک جهان بکشند.
در جریان جنگ جهانی اول بیشتر مدیران کمپانی های فیلمسازی آمریکایی در هالیوود جمع شدند.
سرمایه گذاری برای جذب فیلمساران سرشناس از دیگر نقاط دنیا از جمله اروپا نیز هدفی بود که با جدیت در کمپانی های فیلمسازی در هالیوود دنبال شد.
فریتس لانگ (2)، ویلهلم فردریش مورنائو(3) و در سال های بعد کارگردانان سرشناسی مانند بیلی وایلدر (4) بخش کوچکی از جامعه فرهنگی و سینمایی اروپا بودند که به علت وضعیت بحرانی این قاره پس از جنگ جهانی اول و دوم راهی هالیوود شدند.
البته باید به این واقعیت اشاره کرد که سرمایه گذاری کلان نهادهای مالی در آمریکا نیز برای پذیرش و جذب کارگردانان و بازیگران سرشناس اروپایی موثر بود.
پس از جنگ جهانی دوم، در کنار پولسازی و درآمدزایی کمپانی های معروف آمریکایی، نگاه مدیران هالیوودی و صاحبان سرمایه که اتفاقا بخش قابل توجهی از آنها یهودی نیز بودند به روایت های مذهبی جلب شد. بین سال های 1945 میلادی تا 1965 برای ساخت چنین آثاری بسیارهزینه شد و فیلم های پرتماشاگری مثل "ده فرمان"، "سامسون و دلیله" و "بن هور" در این مقطع تاریخی با صرف هزینه های هنگفت ساخته شد.
این هزینه های سرسام آور شاید به نوعی، برای سرپوش گذاشتن بر واقعیت های تلخ درونی در هالیوود بود.
هرچند روایت گران هالیوودی، به ندرت سعی می کنند ساختن فیلم هایی با مضمون یا محتوای پشت پرده و زد و بندها و نکات منفی این مجموعه را به تصویر بکشند، اما هر از چندگاهی فیلم هایی ساخته می شود که برخلاف خواسته های گردانندگان و تهیه کنندگان اصلی در هالیوود پشت پرده ها و اقعیت های تلخ فیلمسازی در این شهر سینمایی را آشکار می کند.
برای آشنا شدن با واقعیت های پشت پرده هالیوود دو فیلم که در سال های اخیر ساخته شدند، و محتوای آنها نیز به تصویر کشیدن بخش کوچکی از پشت پرده سینمای آمریکا است بررسی می شود.
"روزی روزگاری در هالیوود" (5) با کارگردانی " کوئنتین تارانتینو " (6)، که سال 2019 ساخته شده روایت موازی از داستان زندگی "ریک دالتون" (7) ، بازیگر فیلمهای وسترن هالیوود در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ میلادی است که نقش او را " لئوناردو دیکاپریو " (8) بازی می کند.
کلیف بوث ( 9 ) با بازی براد پیت ( 10 ) نیز دوست صمیمی و بدلکار ریک است که دوران بیکاری را سپری می کنند و هردو به دنبال کار می گردند. هردو شخصیت اصلی فیلم برای پیدا کردن نقش سراغ افراد مختلفی می روند اما به بن بست می رسند. سرانجام دالتون راضی می شود برای بازی در وسترن اسپاگتی( وسترن های ایتالیایی کم هزینه که در دهه 1960 میلادی با هزینه بسیار کم ساخته می شد، که یکی از اصلی ترین این فیلم ها وسترن " به خاطر یک مشت دلار " بود.) به ایتالیا برود. پس از چند ماه زندگی سرانجام "ریک دالتون " که در ایتالیا با زنی ایتالیایی ازدواج کرده و در زندگی شخصی به مشکل خورده است از زنش طلاق می گیرد و به آمریکا باز می گردد.
دو دوست قدیمی "ریک دالتون" و "کلیف بوث" بعد از مدت ها در خانه ریک با هم ملاقات می کنند. شارون تیت ( 11) با بازی " مارگو رابی" ( 12 )بازیگر سرشناس زن هالیوودی و همسرش رومن پولانسکی ( 13) کارگردان اروپایی تبار سرشناس سینما همسایه دالتون هستند. این قسمت داستان فیلم به نوعی روایت اقدام گروه " چالرز منسون " ( 14 ) آدمکش و قاتل زنجیره ای و رهبر فرقه ای به همین نام در آمریکا است که به طرز بیرحمانه ای " شارون تیت " را به قتل می رسانند.
اما تارانتینو داستان واقعی را تغییر می دهد و ریک دالتون در قالب یک قهرمان مقابل منسون و همواهانش می ایستد تا مجبور به ترک آنجا شوند. داستان فیلم روزی روزگاری در هالیوود با تغییر داستان اصلی به پایان می رسد رویدادی که جنجال زیادی در هالیوود به پا کرد و اسم خیلی از شخصیت های معروف درمورد قتل شارون تیت مطرح شد.
داستان مرگ " شارون تیت " نیز تا مدت ها، بر فضای هالیوود تاثیر گذاشته بود و تغییرداستان مرگ او در فیلم روزی رزوگاری در هالیوود و به نوعی به تاخیر انداختن داستان مرگ این بازیگر زن در پایان داستان نشاندهنده شک و تردید اهالی سینما در مورد سرنوشت یکی ازستاره های نوظهور سینمای آمریکا بود. فیلم تارانتینو بیانگر داستان بی ثباتی و ناامنی زندگی ستاره های هالیوود در دهه 1960 میلادی است دورانی که سینمای آمریکا رقبای جدیدی پیدا کرده بود و تهیه کنندگان توانایی سرمایه گذاری های عظیم را نداشتند.
داستان اصلی فیلم "روزی روزگاری در هالیوود" سرنوشت تلخ یک ستاره فراموش شده سینما و تلویزیون در آمریکا است که با افزایش مشکلات اقتصادی برای کار مجبور به ترک این کشور می شود و بازگشت او نیز شرایط بحرانی و بی ثبات هالیوود را نشان می دهد.
امپراطوری "بابیلون" مقایسه ای برای سقوط و تباهی
فیلم " بابیلون" ( 15 ) به کارگردانی "دمین شزل" ( 16 ) محصول سال 2022 میلادی و داستانی از سال های اولیه شکل گیری هالیوود و سرنوشت تلخ بازیگران سرشناس در سینمای آمریکا است.
داستان فیلم ساخته "شزل" بابیلون به طور موازی سرنوشت سه شخصیت متفاوت را در هالیوود بین سال های 1920 تا 1930 زمانیکه هنوز سینمای صامت وجود داشت به تصویر می کشد.
ماریون یا "منی تورس" ( 17 ) مهاجر مکزیکی با بازی"دیگو کالوا"( 18 ) در یک مهمانی که رئیس یکی از کمپانی های بزرگ هالیوودی" کینوسکوپ استودیو" برگزار کرده با بازبگر زن جوان " نلی " ( 19 ) با بازی "مارگو رابی" آشنا می شود. در این مهمانی پر زرق و برق اما در کنار این دو تورس- نلی که هردو نیز جوان هستند " جک کنراد "(20) بازیگر سرشناس هالیوودی با بازی " براد پیت " نیز حضور دارد. آشنایی هر سه نفر و ورود منی تورس و نلی به هالیوود نیز متفاوت است.
نلی، پس ازچندی بازیگری سرشناس می شود و مانوئل هم پس از تحمل سختی های زیاد و در شرایطی که دستیار جک کنراد شده به کارگردانی سرشناس تبدیل می شود. هر سه نفر افراد شناخته شده ای در هالیوود و سینمای آمریکا هستند. مانوئل متوجه می شود که " نلی " به یکی از گانگسترهای بدنام مبلغ زیادی پول بدهکار است و تصمیم می کیرد به او کمک کند.
تلاش مانوئل بی نتیجه می ماند و برای کمک به " نلی " به او پیشنهاد می کند از آمریکا فرار کنند و به مکزیک بروند. " نلی " پیشنهاد او را نمی پذیرد و شبانه مانوئل را ترک می کند. جک کنراد هم که به علت مرگ یکی از دوستانش به شدت افسردگی گرفته خودکشی می کند.
مانوئل که به جای مکزیک به نیویورک رفته پس از سال ها با زن و فرزندش به لس آنجلس باز می گردد و این بار درحالیکه همه چیز تغییر کرده به محوطه "کینوسکوپ استودیو" دوباره باز می گردد و در حالیکه به پرده سینما خیره شده تصویر سیاه و سفید "نلی" را دوباره می بیند.
تکه کاغذ روزنامه ای در تصویر سیاه پرده سینما به نمایش در می آید که در آن گزارشی درمورد قتل نلی در یک هتل منتشر شده است.
" بابیلون" اگر استعاره ای از نام امپراطوری تاریخی "بابل" در بین النهرین باشد که سرانجام هخامنشیان سرنگونش کردند اما در فیلم " شزل " داستان امپراطوری تصویری و فرهنگی است که سال های سال فرهنگ آمریکایی را در فیلم هایش برای مردم دنیا تبلیغ می کرد.
دمین شزل در داستان " بابیلون " پشت پرده رفتارهای منفعت طلبانه و غیرانسانی در هالیوود را نشان می دهد، که در این امپراطوری مجلل و پرهزینه برای ستاره های پول ساز خودش نیز فرجام خوشی ندارد و آنها را قربانی زدو بندها و پشت پرده های صاحبان پول و ثروت می کند.
داستان بدیمنی ستاره های هالیوود
"روزی روزگاری در هالیوود" و "بابیلون"، در مورد اتفاقات پشت صحنه و رویدادهای هالیوود در دو مقطع زمانی متفاوت است.
داستان بابیلون، دوره زمانی پیش از جنگ جهانی دوم و سال هایی است که سرمایه داران به مرور زمان متوجه سوددهی سینما به عنوان صنعت سرگرمی ساز شده بودند و برای ورود به هالیوود و سرمایه گذاری باهم رقابت می کردند. ورود صدا به صنعت سینما نیز تحول بزرگی بود که توجه و علاقه بیشتر مردم به پرده نقره ای را جلب کرد. اما در همین دوران نیز ثروت و پول نقش اساسی در تحول سینمای آمریکا و هالیوود در سطح جهانی داشت.
جنگ جهانی دوم، فرصت مناسبی برای صنعت سینما و البته دولت آمریکا بود که از ظرفیت های هنر هفتم در جهت منافع خود استفاده کنند اگرچه در این امپراطوری ثروت و زرسالاری ستارگان سینما نیز قربانی شوند.
روزی روزگاری در هالیوود، نیز پایان دوران عصر طلایی هالیوود در دهه 60 قرن بیستم میلادی است که سینمای آمریکا و سرمایه گذاران به خاطر هزینه های زیاد مجبور به متوقف کردن بسیاری از پروژه های پرهزینه شدند.
وسترن ها و آثار تاریخی پرهزینه برای هالیوود سود آور نبود و آمریکایی ها رقبای اروپایی را نیز در کنار خود داشتند که با هزینه کمتر آثار موفق تری می ساختند. ابتدای دهه 70 میلادی قرن بیستم و با رشد جنبش هیپی گری ( 21 ) یا " هیپیزم" در آمریکا، که رویکردی اعتراضی به سیاستهای کاخ سفید بویژه جنگ ویتنام داشت هالیوود نیز مجبور به عقب نشینی در برنامه ریزی های خود شدند و در این دوران کارگردانان نسل جدیدی پا به عرصه گذاشتند.
جنبش "هیپیزم" در اعتراض به سرمایه داری غربی شکل گرفت و درامریکا، جوانان زیادی جذب آن شدند که طرفداران آن به نوعی زندگی ساده و بدور از تجملات را تبلیغ می کردند.
سینمای اعتراضی و سینماگران معترض آمریکایی دهه 70 مبلادی، نیز دیگر تنها روایتگر داستان های صاحبان کمپانی های بزرگ نبودند و به شکلی جدی به طرح واقعایت جامعه آمریکا پرداختند.
big pronunciation -1
2- Fritz Lang
3- F. W. Murnau
4- Billy Wilder
5- Once Upon a Time... in Hollywood
6- Quentin Tarantino
Rick Dalton7-
Leonardo Wilhelm DiCaprio -8
9- Cliff Booth
10 - Brad Pitt
Sharon Tate -11
Margot Robbie12-
Roman Polanski13-
14- Charles Manson
15 - Babylon
16- Damien Chazelle
17 - "Manny" Torres
Diego Calva-18
19 - Nellie
20- Jack Conrad
Hippie -21