جنگ نیابتی، واسطه ای یا جنگ وکالتی، وضعیتی است که در آن قدرت های درگیر به جای اینکه مستقیماً وارد جنگ شوند با حمایت از کشورها یا گروههای مسلح دیگری که با قدرت مقابل یا متحدان آن در جنگ هستند، درصدد تضعیف آن قدرت یا فشار بر آن بر می آیند.
در بسیاری از موارد به علت هزینه های سیاسی، اقتصادی و انسانی زیادی که جنگ در پی دارد، یک کشور تصمیم می گیرد بدون مشارکت مستقیم در یک جنگ، از طریق وارد کردن کشوری دیگری به جنگ یا از طریق برخی گروههای فروملی و حمایت از این کشورها یا گروهها به خصوص حمایت سیاسی و تبلیغاتی، علیه طرف مقابل وارد جنگ شود.
نظریه پردازان عنوان می کنند که در جنگ نیابتی، دولتها بدون آنکه سربازان، منابع و امور مالی خود را مورد استفاده قرار دهند، اهداف استراتژیک خود را پیگیری می کنند.
ایالات متحده خصوصاً پس از جنگ های پرهزینه در دوران «جورج بوش»، در ظاهر تصمیم به سیاست عدم مداخله در امور داخلی کشورهای منطقه خاورمیانه گرفت، اما مداخله نظامی و ایجاد جنگ علیه یا در درون کشورها به شکل جدیدی در دستور کار قرار گرفت.
در این شکل جدید، آمریکا مستقیما علیه کشور وارد جنگ نمی شود بلکه متحدان واشنگتن به نیابت از آن علیه یک کشور وارد جنگ می شوند و یا آن کشور را درگیر جنگ داخلی می کنند و حمایت از گروههای همسو با خود را در دستور کار قرار می دهند.
در این شکل از جنگ، بازیگران ملی نظیر عربستان سعودی و امارات و یا بازیگران فروملی نظیر برخی گروههای تروریستی که آمریکا آنها را «تروریست های خوب» می نامد، به نیابت از واشنگتن وارد جنگ علیه یا در درون کشوری می شوند که مخالف محور سازش به رهبری آمریکا است.
آنچه که هم اکنون به عنوان منازعات و درگیری های نظامی در منطقه خاورمیانه مشاهده می شود، نمود جنگ نیابتی آمریکا در منطقه از سوی برخی بازیگران ملی و فروملی علیه ایران و در زمین کشورهایی نظیر سوریه و عراق است که از متحدان جمهوری اسلامی ایران محسوب می شوند.
«حسن شکری پور»، تحلیگر مسایل راهبردی عنوان می کند که افزایش توان بازدارندگی ایران، توسعه نفوذ و اقتدار ایران در منطقه، رو به افزایش بودن نقش آفرینی ایران در رهبری و هدایت بیداری اسلامی منطقه به موازات ناتوانی واشنگتن در به کارگیری ابزارهای نظامی علیه تهران سبب شد تا کاخ سفید از طریق متحدین منطقه ای خود و جریان سازی تکفیری ها، جنگ نیابتی را علیه گفتمان مقاومت و جمهوری اسلامی ایران طراحی کند.
سوژه های توسل آمریکا برای ایجاد تنش و درگیری
آمریکا برای راه اندازی این جنگ، و ایجاد انگیزه برای بازیگران نیابتی نیازمند پرورش زمینه ها و بسترهایی بوده که بر اساس آن گروه ها و دولت های منطقه را به نیابت از خود وادار به جنگ با جریان مقاومت و از سوی دیگر با ایران کند.
سوژه های مورد توسل آمریکا برای ایجاد تنش و درگیری عبارت است از: ایران هراسی، هلال شیعی، قدرت هسته ای، دخالت ایران در امور همسایگان، تهدید صلح جهانی و صلح منطقه ای، تهدیدآمیز بودن قدرت نظامی ایران به ویژه قدرت موشکی رو به رشد آن، حمایت از جبهه مقاومت با القاء حمایت از تروریسم، القاء سیطره تدریجی ایران بر دولت های منطقه.
جنگ نیابتی طراحی شده از سوی آمریکا
با توجه به این القائات، جنگ نیابتی طراحی شده از سوی آمریکا بر دو رکن اساسی استوار شد: رکن اول؛ جریان تکفیری با ویژگی های جهالت و خباثت که مهم ترین نماد آن داعش است. رکن دوم آن، کشورهای منطقه که مهمترین نماد آن عربستان سعودی، و هم پیمانان استراتژیک آن شامل امارات، بحرین و ... و هچنین رژیم صهیونیستی به عنوان مهمترین متحد آمریکا در خاورمیانه هستند.
جنگ علیه سوریه، جنگ علیه یمن، جنگ در عراق و کشاندن درگیری ها به مرزهای ایران، نمونه هایی از جنگ نیابتی در مقیاس منطقه ای برای مهار گفتمان مقاومت و تضعیف قدرت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران است. یکی از اهداف اصلی در این جنگها، تجزیه کشورهای عضو محور مقاومت و تشکیل کشورهای کوچک است، موضوعی که آشکارا در راستای منافع رژیم صهیونیستی و آمریکا قرار دارد.
آمریکا و متحدان غربی اش با بهره گیری از الگوی تشکیل کشورهای کوچک عربی به خصوص در دهه 1970 میلادی، درصدد این هستند که این الگو را بار دیگر در منطقه خاورمیانه و به خصوص در کشورهایی که در محور مقاومت قرار دارند نظیر سوریه و عراق و همچنین در یمن پیگیری کنند. پیگیری این الگو از طریق تلاش برای تجزیه کشورها و یا از طریق ایجاد نظام فدرالی پیگیری می شود.
طی 8 سال گذشته تلاش زیادی برای براندازی نظام سوریه و تجزیه این کشور انجام شد، در همین حال، تلاش زیادی برای تجزیه عراق توسط داعش و یا از طریق همه پرسی جدایی کردستان از عراق صورت گرفت، در یمن نیز از طریق جنگ عربستان سعودی علیه یمن، طرح تجزیه این کشور پیگیری می شود.
در صورتی که در هر کدام از این کشورها طرح تجزیه به نتیجه نرسد که البته تاکنون در سوریه و عراق نتیجه نداد، طرح فدرالی سازی نظام این کشور از طریق ایجاد اقلیم های مستقل پیگیری خواهد شد تا از این طریق همچنان در آینده بستر تجزیه و یا دست کم تهدید علیه حاکمیت این کشورها وجود داشته باشد.
تضعیف جایگاه آمریکا در منطقه غرب آسیا
در پایان این چهار برنامه که مصادیق دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه عمر انقلاب اسلامی بررسی شد، ذکر این نکته حائز اهمیت است که هدف اصلی آمریکا از اتخاذ راهبردهای ضد ایرانی، ساقط کردن یا تضعیف حکومت جمهوری اسلامی است زیرا با وقوع انقلاب اسلامی نه تنها آمریکا از ایران بیرون رانده و دست آن از این کشور بریده شد بلکه سیاست های جمهوری اسلامی ایران سبب تضعیف جایگاه آمریکا در منطقه غرب آسیا شده است، به نحوی که در موج بیداری اسلامی اخیر در جهان عرب شاهد هستیم که آمریکا به همراه همه متحدانش در ساقط کردن نظام سوریه ناکام بوده و دونالد ترامپ مجبور شد در دسامبر 2018 خروج نظامیان آمریکایی را از سوریه اعلام کند.
دولت آمریکا در ماه مه سال 2018 با خروج از برجام و بازگرداندن تحریم ها علیه جمهوری اسلامی ایران طی دو مرحله به دشمنی های خود ضد ایران اسلامی نه تنها ادامه می دهد بلکه به این دشمنی ها شدت نیز بخشیده است.
آمریکا در دور جدید تلاش های ضد ایرانی خود در صدد است با فشار اقتصادی، روانی و عملی زمینه شورش های مردمی در داخل ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را فراهم کند.
حضرت آیت الله خامنه ای در این خصوص فرموده اند: "نقشه دشمن را هم می شناسیم؛ نقشه دشمن را کاملاً می دانیم چیست و آن نقشه را برای مردم افشا می کنیم؛ و البتّه مردم عزیز ما خودشان خیلی چیزها را می دانند و می فهمند و حس می کنند. امروز نقشه دشمن این سه چیز است: فشار اقتصادی، فشار روانی و فشار عملی. هدف هر سه نوع فشارهای دشمن هم سیطره بر کشور عزیز ما ایران است، همچنان که بر بعضی از کشورهای بدبخت روسیاه منطقه سیطره و تسلّط دارد."
نویسنده: سیدرضی عمادی
تهیه شده در «گروه ایران» اداره کل خبر و تفسیر برونمرزی
133/118